ابزار وبمستر

جلوگيري از کپي کردن مطالب

انتشارات ثوره-چرا کتاب نمی خوانیم ؟ ( ۲۰ پاسخ به یک پرسش)-قسمت نخست

چرا کتاب نمی خوانیم ؟ ( ۲۰ پاسخ به یک پرسش)-قسمت نخست

علی زمانیان

- طرح مسأله
- چرا مطالعه در ایران وضعیت ناامید کننده ای پیش رو دارد؟
1- کتاب نمی خوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمی کنیم.
2 - کتاب نمی خوانیم زیرا دچار خود شیفتگی فرهنگی شده ایم.
3- کتاب نمی خوانیم زیرا از شک کردن در پایه های نظری مان می ترسیم.
4 - کتاب نمی خوانیم زیرا احساس می کنیم به قله های یقین رسیده ایم.

طرح مسأله
یکی از ویژگی های جامعه ایرانی که واجد نتایج منفی در عرصه های فردی و جمعی است، میزان بسیار پایین مطالعه است. به واقع جامعه ی ایران را می توان جامعه ی بی مطالعه نام نهاد. جامعه ای که با کتاب قهر است . مردمی که ترجیح می دهند به جای خواندن، بشنوند. سرانه پایین مطالعه در ایران چیزی در حد فاجعه است ! جامعه ی ایرانی با کتاب و خط قهر است ، این را آمارهای تایید شده و نشده گواهی می دهند. سهم هر ایرانی را از مطالعه از 3 تا 30 دقیقه برشمرده اند. مطالعه و نشر ، شرایط ناگوار و دل آزاری دارد ، این را از شمارگان کتاب می توان فهمید. کتاب هایی با هزار ، دوهزار و در نهایت سه هزار شمارگان، وضعیت نگران کننده ای را نشان می دهند. همین کتاب هایی که با شمارگان اندک چاپ می شوند ، سال ها طول می کشد تا به فروش برسند. از این که بگذریم ، آیا کتاب های فروش رفته ، مطالعه می شوند؟
فکری باید کرد و تاملی، که چرا پاییز معرفت و خشکسالی اندیشه، از این دیار رخت برنمی بندد. تاملی باید کرد که چرا شمع لرزان عقلانیت، بی فروغ و بی نور شده است. به راستی کدام طوفان، چراغ خرد و معرفت را خاموش نموده و شمع تفکر را کشته است. و چگونه است که تاریکی، سیطره یافته و زوایای زندگی ها را در نوردیده است. با این همه، آیا راه نجاتی هست؟ چنین می نماید که نجات، جز از مسیر کتاب ممکن نیست. ملتی که با کتاب قهر است، همواره محکوم است در تاریکی و ظلمت گام بردارد و کورمال کورمال دست بر دیوار سرنوشت، راه برود و چون راه پیش روی را نمی داند و نمی بیند، مجبور است چشم بر شبح هایی خیره کند که در حرکتند و ناچار است حقیرانه و ترسناک به دنبال سایه هایی بگردد تا به منزله ی راهنما، آنها را از آن وادی خوفناک برهاند. راز تبعیت و پیروی های غیر عقلانی و برده وار، این گونه برملا می شود. در غیبت کتاب و خسوف معرفت، چاره یی جز بردگی ذلیلانه و پبروی حقیرانه، باقی نمی ماند. از این روست که اربابان قدرت، شمع هایی را که گاه به گاه در این سرزمین روشن می شوند، خاموش می کنند.
درخت زندگی بی برگ و بار اندیشه، به چوب خشکی می ماند که سرنوشتی جز سوختن در آتشدان تلخ روزگار، چاره یی دیگر ندارد. نسبت و رابطه یی میان میزان عقب افتادگی یک ملت با فاصله اش از کتاب، وجود دارد. به زبان آماری می توان نشان داد که هر چه فاصله با کتاب بیشتر باشد میزان عقب ماندگی و زیستن در فلاکت، بیشتر است. ملتی که از کتاب دورتر باشد، سیه روزی و ناکامی اش، نزدیک تر است. بالندگی فرهنگی به مدد رشد تفکر و معرفت ممکن می شود. رشد معرفت نیز در گرو تابیدن خورشید کتاب بر ذهن های تاریک و خاک گرفته ای است که دیری است در جهل مرکب گرفتار آمده اند. از این رو، بالندگی و شکوفایی فرهنگ، بدون کتاب میسر نخواهد بود. شمیم دلنواز معرفت در سرزمینی استشمام می شود که کتاب را جدی گرفته باشند. هر جا فرهنگی بارور دیدیم، بدانیم که آن درخت تنومند فرهنگ را با کتاب و چشمه های خرد و دانایی، آبیار ی کرده اند که چنین گل های تر و میوه های مفرح و شیرین دارد.
لحظه ای بیندیشیم که جامعه ی ایران، چگونه نگرشی به کتاب دارد و چرا از آن فاصله یی دردناک یافته است؟ خزان بوستان معرفت و پاییز خرد، واقعیتی است که به هیچ حیله قابل چشم پوشیدن نیست. پرسش از چرایی خسوف کتاب در ایران، پرسش سرنوشت سازی است. به تعبیر دیگر، طرح پرسش و تامل در باره ی آن، می تواند آغاز راهی روشن تلقی شود. به شرطی که پرسش را جدی بگیریم.(و البته نخواهیم گرفت). در این سرزمین، کتاب، کالای متروکه ای است که سال ها و سالها است در انبار تاریخی خاک می خورد و خریداری نمی یابد. درخت پژمرده ای است که فصل خزان و برگ ریزانش را گویی پایانی نیست. افسوس که در این باغ خزان دیده، دست زمخت سیاست، کار را از این که هست خراب تر و درد را از این که هست افزون تر کرده است. به راستی چرا کتاب در سرزمین ما مهجور افتاده است؟ آیا وقت آن نرسیده است که در سوگ کتاب، اندوهناک شویم و پرسشی سرنوشت ساز را در میان بنهیم که به چه دلیل و علت، چراغ دانایی و معرفت، چنین کم سو گشته است؟ و چرا با کتاب قهر کرده ایم؟
چرا مطالعه در ایران وضعیت ناامید کننده ای پیش رو دارد؟
در شرح وضعیت ناامید کننده، عللی را بیان کرده اند. از آن جمله : گران بودن کتاب، فقدان وقت کافی برای مطالعه، سرگرم شدن به مسایل جانبی و یا نبود کتاب مناسب برای سلیقه های مختلف. همه ی اینها هست اما مسئله، این ها نیست. بسیار جوانانی را در فضای عمومی می توان مشاهده کرد که ساعت ها سرگرم ارسال پیامک به این و آن هستند و فراوانند افرادی که وقتشان را به تماشای تلویزیون اختصاص داده اند. البته بطالت ، برای افراد فرصتی نخواهد گذاشت. قیمت بالا ی کتاب یا کمبود وقت و یا سختی دسترسی به کتاب نمی تواند توضیح دهنده ی خوبی برای میزان پایین مطالعه در ایران باشد. حقیقتا دلایلی را که عموما برای وضع مطالعه در ایران برمی شمرند، نمی توان دلیل محسوب کرد بلکه بیشتر خرده گیری و بهانه جویی است
عوامل متعددی برای توصیف و تشریح وضعیت اسفبار مطالعه در ایران می توان برشمرد، مجموعه ی عوامل در هم پیچیده و غامض و پنهان شده در هزار توی فرهنگ ایرانی، که تحلیل را سخت و شناخت را با مانع رویرو می کند. باید علل واقعی را جستجو کرد و آنها را در کنار هم نشاند، روابطشان را معلوم کرد و تاثیر هر یک را مشخص نمود. در این نوشته ی کوتاه تلاش خواهد شد عللی را که عموما مورد غفلت بوده است، به بحث گذاشته شود.
1- کتاب نمی خوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمی کنیم.
مطالعه و خواندن ، در پی برآوردن نیازی و یافتن پاسخ برای پرسشی است که ذهن را به خود مشغول کرده و خواب را در ربوده است. چونان تشنه ای که جویای آب است و یک دم، یاد و نام آب او را ترک نمی کند و تا یافتن جرعه ای از پای نخواهد نشست. اگر تشنگی نباشد ، آب خواهی و آب خواری چه معنایی دارد؟ از این رو مولانا توصیه می کند:
آب کم جو تشنگی آور بدست          تا بجوشد آبت از بالا و پست
جستن آب را عطش نیاز است و خواستن ، مقدمه ی طلبیدن است. آن چه نیاز شد دیگر به توصیه و هشدار، نیازی نیست. آدم که عاشق شد، دوان دوان به سوی محبوب و معشوق خویش می دود و کسی را توان سنگ اندازی و ممانعت نیست. نیازی به کتاب نداریم، چون درون بی پرسش داریم. پرسش گشودگی درون به سوی معرفت است. انسان بی پرسش، گویی از ویژگی ذاتی انسان، کم گذاشته است، انسانی است که درونش را به سوی هستی و رازها بسته است. انسان بی سئوال، ظاهرا آرام است اما آرامشش از جنس جهل است. معطل گذاشتن خرد و اندیشه ای است که وجه ممیزه آدمی از سایر موجودات است. آدمی با پرسش هایش معنا می شود و هر انسانی به دغدغه های فکری و اندیشه هایش سنجیده می شود. پرسیدن، خواندن و کاوش های معرفتی، همگی نشانه ی ذهن بیدار و حساس در برابر هستی است.
ملتی که تشنه ی معرفت و آگاهی است، مردمی که "دانستن" را لازمه ی زندگی و بودن خود می داند، البته تمهید مقدمه می کند. اما ملتی که در خود نیازی به آگاهی نمی بیند و هیچشش تشنه ی معرفت و آگاهی نیست، از در و دیوار هم کتاب ببارد لختی چشم بر کتاب نخواهد دوخت. هر کاری باید کرد تا تشنگی در کام اشباع شده اما کاذب این ملت بیدار شود. اما چرا ما تشنه نیستیم. واکاوی این پرسش می تواند بخشی از واقعیت را روشن کند.
مهمترین علت این که چرا ما تشنه ی نیستم ، در این است که درون ما از پرسش و سئوال خالی است. مقدمه ی دانستن و شوق رسیدن به آگاهی، همانا وجود پرسش ها یی است که روح و جان را بی تاب می کند و یک دم آدمی را رها نمی کند . قرار نمی یابند و خود را به در و دیوار ذهن و ضمیر می زنند تا پاسخی بیابند وآرام گیرند. شاخک های معرفت آدمی هنگامی حساس می شود که پرسش را حق خود و بلکه مولفه ی وجودی خویش تلقی کند. آنان که صندوق خانه ی ذهن خود را در برابر هر سئوالی بسته اند و شک و پرسش را شبهه و تردید در دینداری تصور می کنند ، هیچ نیازی به جستجو و کاوش در خود احساس نمی کنند. و باز این که چرا درون ما خالی از سئوال است؟
چرا طلب و خواهشی در ما شکل نمی گیرد و نمی دانیم که نمی دانیم؟

2 - کتاب نمی خوانیم زیرا دچار خود شیفتگی فرهنگی شده ایم.
خود شیفتگی فرهنگی و قومی سبب شده است نوعی احساس سیری و اشباع شدگی کاذب درون ما را فرا بگیرد. ما از همه برتریم . این را تاریخ و انقلاب مان به ما حقنه کرده است. شکوه تاریخی پارتیان و هخامنشیان ما را به وجد می آورد تا به خود بگوییم : هنر نزد ایرانیان است و بس. وقتی علم و هنر نزد ما است ، دیگر چه جای خواندن مکتوبات دیگران و توجه کردن به آثار و هنرهای سایر ملل است . شکوه تمدن اسلامی قرن سوم به بعد چنان افتخاری در ما ایجاد می کند که سرفرازانه و البته با تفاخر دیگران را می نگریم و جهان را ریزه خواران خود می دانیم. کم نیستند کسانی که معتقدند کشورهای پیشرفته ، علوم جدید را همگی از مسلمین و تمدن اسلامی به عاریت گرفته اند. وقتی چنین است دیگر چه جای روی آوردن به علوم دیار غرب. دانستن و خواندن از آن کسانی است که هنوز خود را محتاج می دانند. ما که ابن سینا و فارابی و رازی و ملاصدرا و ... داریم دیگر نیازی به پژوهش و مطالعه و تحقیق و تامل علمی نداریم . به تعبیری دیگر آن چه خوبان همه دارند ما یکجا داریم. وقتی گلی را گم کرده باشیم، به هر گل که برسیم آن را می بوییم. اما آن هنگام که بوستان حقیقت جملگی در اختیار ما باشد، جستن و بوییدن و پرسش کردن و بی تابی و خود را به در و دیوار زدن ، دیگر معنایی ندارد. کسی در جستجوی "آواز حقیقت " می دود که آن را نیافته باشد. اما واصلین به سرزمین آرامش ، سر بر زمین می گذارند و خواب چشمانشان را می رباید، گویی در آرامش ابدی فرو رفته اند. یا به تعبیری دیگر سرخوشانه تعطیلات تاریخی شان را شادمانه می گذارند.
3- کتاب نمی خوانیم زیرا از شک کردن در پایه های نظری مان می ترسیم.
ترس از شک و پرسش در ما ریشه دوانده است. چنین می اندیشیم که شک می تواند ایمانمان را برباید. ما نمی پرسیم و طلب درونی نداریم زیرا آموزش ندیده ایم باورهای مان را با رویکردهای انتقادی بررسی کنیم. از پرسش فرار می کنیم زیرا می ترسیم پذیرش هر سئوالی مجموعه ی اعتقاداتمان را در هم ریزد و نظم سنتی و گذشته مان را از هم بپاشد. می ترسیم هندسی معرفتی و چهارچوب باورهای مان شکسته شود. ما از تغییرات هراسانیم به ویزه اگر با خواندن کتاب مجبور به تغییرات درونی شویم. مطالعه هم برای پاسخ یافتن است و هم شروع پرسش های جدید .
4 - کتاب نمی خوانیم زیرا احساس می کنیم به قله های یقین رسیده ایم
کسانی که به یقین معرفتی رسیده اند، محتاج جستجو و خواندن و مطالعه نیستند. به خورشید رسیدگان حقیقت و به یقین واصل شدگان معرفت – البته چیزی برای دانستن نمی یابند و سخن ناخوانده ای برای خواندن نمی بینند. روحیه ی حقیقت طلبی با احساس سیری معرفتی از دست می رود. در این میان، نگرش دینی نقش اسای بازی می کند. دیندارانی که معتقدند هر آن چه لازم بوده است توسط دین به آنها داده شده است و باقی همه علم نیست و بلکه "لاشه ی علم" است ، دروازه معرفتی شان را به روی دیگر علوم و معارف می بندند و به تاریک خانه ی ذهنشان و دارایی های خاک گرفته شان افتخار می کنند. آموختن برای رسیدن به یقین است و کسی که به خورشید حقیقت رسیده است و غبار از آسمان ذهنش رخت بر بسته است، نیاز و طلبی در خود احساس نمی کند. درون به آرامش رسیده راه به پرسش نخواهد داد. وقتی احساس می کنیم ، حقیقت مطلق، درتملک و تصاحب ما است. هنگامی که دچار همه چیزدانی شده ایم، هر اتفاقی که بیفتد گو بیفتد، کاخ (به ظاهر ) مستحکم اعتقادات و باورهای سخت ما تکان نمی خورد و بر او هیچ اثر نمی نهد.

ادامه دارد ...

منبع دریافت مقاله: نیلوفر (neeloofar.org)

عضویت

برای عضویت در مرکز حمایت از نوسیندگان، مترجمان و ناشران، دریافت آخرین اخبار مربوط به تازه های کتاب و نشر و مشاوره رایگان کتاب، آدرس پست الکترونیکی خود را در کادر زیر وارد نموده و ارسال نمایید.

پست الکترونیک :