ابزار وبمستر

جلوگيري از کپي کردن مطالب

انتشارات ثوره-چرا کتاب نمی خوانیم ؟ بهترین راهکار برای حل این معضل فرهنگی چیست؟

چرا کتاب نمی خوانیم ؟ بهترین راهکار برای حل این معضل فرهنگی چیست؟


آگام امینی

کتاب و کتابخوانی از جمله مباحثی هستند که گرچه قدمت آنها به قدمت آفرینش انسان است اما امروزه به مدد تکنولوژی های نوین اطلاعاتی و ضرورت توانمندسازی فکری و عملی انسانها موضوعیت بیشتری یافته اند و با برخورداری از دو رویکرد تاثیرپذیری و تاثیرگذاری باب بسیاری از مباحث را به روی خود گشوده اند. این مقاله ضمن داشتن نیم نگاهی به علل و عوامل موثر در عدم رغبت به مطالعه و کتابخوانی ، سیستم آموزش رسمی را با تاسی از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی مورد نقد و مداقه قرار می دهد.
امروز جهان با ورود به عصر رسانه ها و شکل گیری جامعه اطلاعاتی (information society) دوران نوینی را آغاز کرده است که با عبور از بحرانهای ناشی از مرحله انتقال از مدرنیته به پست مدرن شاهد تغییر و تحولاتی در چهره فرهنگی و اجتماعی جهان هستیم که الگوها و باورهای پیشین را به چالش طلبیده و ضرورت تعریفی مجدد از آنها را خواستار شده است. اسامی و عباراتی چون جامعه انفورماتیک، دوران انفجار اطلاعات، عصر ارتباطات، جامعه پسا صنعتی، عصر پیشا مدرن، عصر پسا ساختارگرایی، عصر سرمایه داری متاخر، مدرنیته موخر و ... دسته واژه هایی هستند که برای تبیین و تفهیم این تحولات دوران ساز پا به مجموعه فرهنگی ما گذاشته اند. حاصل و سنتز این گذار پرتنش، تولد آموزه ها، ایده ها و کنش های جدیدی است که در همه حوزه ها و خصوصاً در حوزه اطلاع رسانی و ارتباطات به وقوع پیوسته است.
شکل گیری پدیده اینترنت و گسترش فضاهای اطلاع رسانی و ارتباطات فراملیتی بسان یک شوک فرهنگی همه مرزهای جغرافیای سیاسی را نادیده گرفت و هجوم همه جانبه ای به فرهنگهای ملل ساکن در جغرافیای انسانی نمود و پرسمانهای جدیدی را درجامعه شناسی مدرن برانگیخت. شاید مهمترین حوزه هایی که دستخوش این تحولات نابهنگام و ساختارشکن شده اند، حوزه اطلاع رسانی و تغییر در مفهوم محمل های اطلاعاتی بودند. کتاب به عنوان مهمترین محمل اطلاعاتی از سنگ نبشته ها گرفته تا شکل امروزین آن، همواره نقش مهمی در فرآیند ارتباطات و دیالوگ فرهنگی داشته است اما گویی با تولید و تکثیر تکنولوژی جدید اطلاعات و ساخت ابزارهایی همسو با این یار دیرین عرصه را تنگ یافته و به حاشیه رانده شده است تا جاییکه امروز واژه مطالعه را تنها و تنها برای کتاب به کار می برند، در صورتیکه این یک ابهام مفهومی و ناشی از یک دیدگاه "کتاب محوری" است. تاکید بیش از حد به وسیله به جای محتوا و عدم توجه به دگرگون شدن مفهوم کتاب در عصر جدید از آسیب های نظری موجود در حوزه اطلاع رسانی است که عنوان این فراخوان – چرا کتاب نمی خوانیم؟- نیز محصول همین دیدگاه است که دامنه مطالعه و تحقیق را نیز گرفته است و تا آنجا که صحبت از مرگ کتاب را نیز پیش کشید. دکتر عباس حری از فعالان عرصه فرهنگ مرگ کتاب را افسانه دانسته و می افزاید: برای جامعه یا نسلی که عادت به ساختار یا محتوایی ویژه دارد، ممکن است هر جایگزینی نوعی مرگ تلقی شود اما تاریخ اینگونه به مسایل نمی نگرد از دیدگاه تاریخ سیر هر جابجایی لحظه ای است از فرآیند یک دگردیسی کلان که مجموعه ای از عوامل در تحقق آن دخالت دارند و از وقوع آن نیز نمی توان جلوگیری کرد. بدین ترتیب برای کتاب چه به معنای اخص مواد و ساختار و چه به معنای محتوای ضبط شده و شکل گرفته در آن قالبها چیزی به نام مرگ یا نامیرایی متصور نیست، آنچه هست استحاله است. ماده و ساختار شدیداً به هم وابسته اند، دگرگونی در یکی تحول در دیگری را ایجاب می کند(1).
اثرات این دیدگاه کلاسیک را در حوزه مطالعه و کتابخوانی نیز میتوان یافت به طوریکه کتابخوانی و مطالعه را در انحصار گروهی میداند که یا محصل و دانشجوند و یا جهت ارتقای شغل و تامین مایحتاج زندگی بالاجبار کتابخوان شده اند. طبق آخرین آمارها سرانه مطالعه در ایران 8 دقیقه در روز است(2)، که اگر آمار مربوط به محصلین و دانشجویان را از آن کسر کنیم چیزی در حدود 2 دقیقه در روز می ماند که خود جای بسی بحث و تامل است. پیشتر باور بر این بود فاکتورهای رشد جمعیت و گسترش فرهنگ شهرنشینی که از عوامل توسعه به شمار می روند ، می توانند تاثیر مستقیم و مثبتی بر فرهنگ مطالعه و کتابخوانی داشته باشند اما آرتور لوئیس یکی از پرآوازه ترین نظریه پردازان توسعه، رشد جمعیت را برای جوامع توسعه نیافته فاجعه میداند و صراحتاً می گوید که رشد جمعیت بر توسعه کشورهای کم توسعه ضربه وارد میکند(3).
به دلیل توسعه نیافتگی ایران از لحاظ اقتصادی و مهمتر از همه فقدان یک سیستم آموزش و پرورش مدرن و کارآمد عامل رشد جمعیت تاثیر منفی داشته و بازار نشر را به کسادی کشانده است. برای بهتر روشن شدن مطلب نگاهی اجمالی به آمار چاپ و نشر در چند کشور توسعه یافته خواهیم داشت و مقایسه ای را با همان امار و ارقام در کشورمان صورت خواهیم داد. کشورهای در حال توسعه (توسعه نیافته) نزدیک به 80 درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند اما کمتر از 30 درصد کتابهای مصرفی جهان را تولید میکنند و کمتر از این نسبت نیز به کتابخوانی مشغولند، این در شرایطی است که کشورهای توسعه یافته با جمعیتی حدود 20 درصد جمعیت جهان 70 درصد کتابهای مصرفی جهان را تولید می کنند. اروپا در سال 1991 به ازای هر یک میلیون نفرجمعیت خود 802 عنوان کتاب را منتشر کرده ، اما قاره آسیا در همان سال به ازای هر یک میلیون نفر 70 عنوان و قاره آفریقا 20 عنوان منتشر کرده است.(4)
فرانسه با 55 میلیون نفر جمعیت هر روز 350 هزار جلد کتاب به فروش می رسد اما در کشور ما هر ایرانی در هر هزار و 892 روز فقط یک کتاب میخواند(5).
آمارها به روشنی نسبت مستقیم توسعه اقتصادی و اجتماعی را در رونق و رکود بازار نشر و کالاهای فرهنگی نشان می دهد. اما در کنار عوامل مذکوردلایل دیگری نیز برای کتاب نخوانی (واژه ای در مقابل کتابخوانی) ارائه می شود که خارج از چهارچوب مباحث فوق نمی باشند اما گاهاً به عنوان متغییر های مستقل شناخته می شوند که مهمترین آنها را از نظر می گذرانیم.
1- نارساییهای سیستم آموزش رسمی در مهم جلوه دادن کتابهای درسی و جلوگیری از مطالعه متون غیر درسی و آزاد:
بعضی از فعالان حوزه فرهنگ مهمترین دلیل عدم توجه به مطالعه را در نارساییهای سیستم آموزش رسمی جستجو می کنند و به عقیده آنان بیماری کنکور زدگی مدارس و کلاً سیستم آموزشی ما را از تحرک و پویایی انداخته است. قالب های بسته بندی شده ای به نام واحدهای درسی به دانش پژوه تحمیل شده که ارزشگذاریهای یادگیری، میزان پیشرفت تحصیلی، بسته به حفاظت و انتقال دادن دقیق این قالبها توسط دانشجوست. چون در سیستم آموزش ما هدف از تحصیل رفتن به دانشگاه است و آزمونها و سوالات کنکور نیز همانند که در قالب ها آمده اند، دانش پژوه هیچ نیازی به تحقیق و پژوهش نمی بیند و به سمت مطالعه جهت آموختن نمی رود. (این مورد به عنوان مهمترین دلیل کتاب نخوانی بعد اً بیشتر توضیح داده خواهد شد.)
2- عدم آگاهی از اهمیت مطالعه در پیشرفت روحی و اجتماعی افراد:
خانواده ها فرزندان را طوری بار می آورند که فقط دنبال کارهایی بروند که کمکی به بهبود وضع اقتصادی آنان بکند فاذا چون مطالعه را در آن راستا نمی دانند، دلیلی برای مطالعه در خود نمی بینند و به سمت کتاب و کتابخانه نمی روند.
3- کم انگیزه بودن نسل جوان نسبت به خواندن و ناشناخته بودن عادتهای مطالعه:
مطالعه زمانی تبدیل به نوعی ضرورت می شود که انگیزه های گوناگون حیات اجتماعی و فردی چنان آن را در بر بگیرد که گریزی جز انجام آن نباشد. ما ممکن است در امور تکلیفی افراد را به رغم میل باطنی آنان به کاری واداریم ولی در اموری که فرد در رد یا قبول آن آزاد است نمی توان از عامل تحمیل یا اجبار استفاده کرد بلکه باید برای آن انگیزه و هدفی تدبیر کرد. مطالعه از زمره امور غیر تکلیفی و آزادانه است و هرگاه نتوانیم انگیزه ای برای ورود به آن پیدا کنیم حتی پندها و اندرزها نیز راهگشا نخواهند بود(6).
4- ضعف فرهنگ اطلاع رسانی و عدم توجه به کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی:
صدا وسیما، مطبوعات، دانشگاهها، مدارس، موسسات غیر دولتی(NGO)ها، به عنوان کانونهای تولید اطلاعات و مرتبط با کتاب و جامعه کتابخوان باید نقش موثر و راهبردی در معرفی کتاب و کالاهای فرهنگی داشته باشند. برگزاری نمایشگاههای کتاب در اقصا نقاط کشور، معرفی کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی به دانش آموزان و دانشجویان، برگزاری جلسات نقد کتاب، بازدید از انشارات و برگزاری جشنهای کتاب و کتاب خوانی، گسترش کتابخانه های عمومی از عوامل تاثیرگذار بر رونق بازار نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی اند.
حذف سانسور در عرصه فرهنگ، انتشار منابع منطبق با نیازهای اطلاعاتی خوانندگان، حرفه ای کردن کار نشر و بذل توجه از جانب دولت به مقوله ی فرهنگ و نشر و ... از عوامل پیدا و ناپیدای موثر بر میزان مطالعه اند که بر شمردن و توضیح یکایک آنها خارج از حوصله این مقال است و در اینجا به بررسی نارساییهای سیستم آموزش رسمی و چگونگی تعامل آن با تکنولوژی نوین اطلاعاتی به عنوان راهکار پیشنهادی که مورد نظر نگارنده این سطور است باز میگردیم.
کتاب نخوانی در ایران بیشتر عامل جامعه شناسی دارد هر چند بخشی از آن درونی بوده و به عوامل روانشناختی برمی گردد. اصولاً سیستم آموزش رسمی در هر نظامی بر این مبنا استوار است که طی فرآیندهایی موسوم به یادگیری به تربیت و پرورش استعدادها شایستگی ها و پتانسیل های نهفته دانش ورزان تحت آموزش پرداخته و ذهن جستجوگر آنان را به کاوش و پی جویی وادارد و "هدایتگری" به سوی موضوعات متنوع و دیدگاههای مختلف باشد و دانش پژوه هنگام فراگیری دروس آموزش رسمی به گشت و گذار در میان اندیشه ها، یافته ها، ومباحث متنوع بپردازد و به قولی به "فراتر دیدن" عادت کند. بنابراین هر چه آموزش رسمی جنبه های متنوع تری از دانش بشری را پوشش دهد بر معلومات عمومی(سطح دانش) دانش پژوهان افزوده شده و پلورالیسم در عرصه علم را تجربه خواهند کرد. به قول دکتر حری " مطالب درسی باید راهگشای عرصه های گسترده تر و مجرای راهیابی به متون متنوع دیگر باشد که با نظریه های گوناگون و متفاوت به مسایل مطروحه در بحث بپردازد. در متون درسی هدف آن نیست که دانش موجود در آن زمینه به طور کامل و جامع در متنی واحد گرد آید و به عنوان بسته ای آماده و غیر قابل تجزیه و نفوذ به ذهن دانشجو انتقال یابد(7).
متاسفانه نظام آموزش رسمی ما دانشجو را موجودی وابسته بار می آورد که در داخل دایره ای به نام متون درسی در گردش است و هرگز نمی تواند و یا بهتر بگوییم نظام آموزشی چنین اجازه ای به او نمی دهد که پا را از این دایره فراتر بگذارد و افق دیدش را روشن نماید زیرا "طبیعت آموزش رسمی (ما) اساساً قالب سازی است یعنی افرادی با ویژگیهای تعریف شده وارد آن می شوند، ناگزیرند انتظارات نظام آموزشی رابرآورند و طی شرایطی متساویاً از آن خارج شوند و هر کس با این ساختار انطباق نیابد شایسته دریافت مجوز خروج نیست. بنابراین در این نظام بیش ازآنکه استعداد و علایق فردی مورد نظر باشد قابلیت انطباق مد نظر است، هرکه انطباق پذیرتر ، شایسته تر"(8).
اگر سیستم آموزش رسمی آموزشگر را آزاد بگذارد و خط و نشانی از پیش برایش نکشد و به اصطلاح او را به مجرای واحدی هدایت نکند روش استدلال علمی را یاد میگیرد و با شیوه درست تحلیل آشنا می شود. او دیگر آموزش نمی بیند صرفاً به قصد اینکه مدرکی بگیرد و در یک دایره دولتی به کار مشغول شود بلکه ذهن نقاد وپژوهشگر او به پردازش داده ها، یافته ها و دانش آموخته می پردازد و از برونداد آنها به حقایق جدیدی می رسد و شاید مطالعات آینده اش را بر مبنای یکی از همین موضوعات متمرکز کند. کار سیستم آموزش بسته ما در ارائه متون درسی به کار محققی می ماند که علی رغم وجود منابع و محمل های مختلف و متنوع تنها یک منبع را در نظر گرفته و در راستای از پیش تعیین شده ای گام بردارد. مشخص است که چنین تحقیقی چه جایگاهی در میان کار محققان خواهد داشت و تا چه اندازه از نظر علمی قابل قبول خواهد بود؟
انسان آفریننده عالم طبیعت نیست اما آفریینده عالم اجتماعی است. مسایل اجتماعی نیز بدون تبیین و درک طبیعت حاکم بر آنها مجهول و چه بسا دردسر آفرینند. همچنین زمینه های اجتماعی پدیده های ناشناخته و مجهول در جهان خودساخته (زیست اجتماعی) نیز بدون تاثیر و کارکرد پدیده های دیگرمجهولترند. دلایل کتاب نخوانی و گریز از مطالعه به همان اندازه که از اثرات یک سیستم آموزشی بسته ناشی می شود از فقدان سازوکارهای لازم برای تحقق امر کتابخوانی و مطالعه رنج می برد.یعنی سیستم آموزش رسمی در بهترین و ایده آلترین حالت نیز نمی تواند انتظارات ما از افزایش سرانه مطالعه و گسترش و رونق بازار نشر و کالاهای فرهنگی را برآورده سازد، اگر کتابخانه های بزرگ و مجهز و منابع اطلاعاتی سودمند در کنار آن به کار گرفته نشود فلذا پروسه تغییر اجتماعی در عرصه فرهنگ ما را متوجه آن دسته از ابزار و لوازم حاکم بر شرایط موجود کند که با اقبال عمومی مواجهه گشته اند. بنا به اظهارات فعالان عرصه فرهنگ به سبب وجود تکنولوزی های نوین اطلاعاتی، کافینتها و اماکن سرگرمی زای مشابه بسیاری از خوانندگان فراری کتاب و حتی کتابدوستان را نیز جذب خود کرده اند و در هیکل یک رقیب جدی برای کتاب و کتابخانه ها ظاهر شده اند هر چند این نگرانی و طرح مساله با این شکل خود جای تامل است اما معتقدان به تغییر تدریجی فرهنگ چنین ناامیدانه نمی اندیشند، آنان معتقدند که بکارگیری فناوری اطلاعات در کتابخانه ها، مخصوصاً کتابخانه های عمومی میتواند بسیاری از خوانندگان فراری کتاب وحتی خوانندگان بالقوه را نیز با کتابخانه آشتی دهد. کافی نتیزه کردن کتابخانه ها به نظر نگارنده که در میزگردی با عنوان " جایگاه کتابخانه های عمومی در جامعه دانایی محور ..."توسط ماهنامه کلیات کتاب ماه با اندکی اغماض مطرح گردید، راهکاری است که برای برون رفت از مقطع کنونی می توان بدان اندیشید .در واقع کتابخانه هم مکانی باشد برای دانشجویان دانش آموزان و محققان به قصد تقویت دانش و به روز کردن اطلاعات خود و هم پاتوقی باشد برای کسانیکه صرفاً به قصد سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت پا به آن مکان علمی - آموزشی می گذارند.
ویلیام اگبورن اعتقاد داشت که یک نوآوری مهم همه جنبه های زندگی انسان را دگرگون میکند و همچنین تکنولوژی اولین عامل تغییر اجتماعی است از آنجا که تکنولوژی به سرعت متحول می شود و تغییر در نهادهای اجتماعی به کندی صورت می گیرد، نگران وجود نوعی تاخر فرهنگی بود که به ایجاد فاصله میان نظام های اجتماعی منجر می شود(9). با توجه به مباحث فوق ما نیز اگر بتوانیم تکنولوؤی جدید را وارد عرصه های فرهنگی و آموزشی کنیم و به قولی تکنولوژی را با آموزش هم خوابه کنیم می توانیم تغییرات کند فرهنگی را با روند شتابناک تحول تکنولوژی همنوا گرداند اما باید این نکته را همیشه به خاطر داشته باشیم که توسعه و پیشرفت بدون اصلاح نظام آموزش و پرورش امکان پذیر نیست .

فهرست منابع مورد استفاده به ترتیب آنچه که در متن آمده است.
1- حری، عباس. اطلاع رسانی، نظام ها و فرایندها.تهران، کتابدار، 1378 ،ص168.
2- روزنامه اطلاعات .یاران نامهربان کتاب. پنج شنبه، 14 اردیبهشت 1385، شماره 23618.
3- زاهدی، محمد جواد. توسعه و نابرابری.تهران، مازیار، 1382، ص 95.
4- اینترنت
5- منبع شماره 2.
6- منبع شماره 1. ص 188.
7- حری، عباس. اطلاع رسانی نگرش ها و پژوهش ها،تهران، کتابدار، 1380، ص 194.
8- منبع شماره 1.ص 91.
9- محسنی، منوچهر. جامعه شناسی جامعه اطلاعاتی، تهران، دیدار.1380، ص 45.

منبع دریافت مقاله: کتابخانه مرکزی نی ریز (www.ncl.ir)

عضویت

برای عضویت در مرکز حمایت از نوسیندگان، مترجمان و ناشران، دریافت آخرین اخبار مربوط به تازه های کتاب و نشر و مشاوره رایگان کتاب، آدرس پست الکترونیکی خود را در کادر زیر وارد نموده و ارسال نمایید.

پست الکترونیک :